سفارش تبلیغ
صبا ویژن


زمستان 1386 - هفت قلم

 آئین های نمایش تصویر در وضیعت عادی*

 

 

ایرانیان از دیر باز آتش را پاس می داشتند و حرمت می نهادند و آن را منبع نیرو و روشنایی و زداینده ی تاریکی و سیاهی و پاک کننده ی پلیدی و آلودگی در جهان می انگاشتند . برای آتش خاصیت قدسیانه قایل بودند ، حرمت می نهادند و فقط با آب خاموش می کردند و خاکسترش را به آب روان می دادند . آتش از خانه بیرون دادن در شب را هم ناروا و بدشگون می شمردند و معتقد بودند که روشنایی خانه را می برد .

در ایران باستان هر سال دوازده ماه داشت و هر ماه نیز سی روز ، که هر روز نیز با نام خاصی معرفی می شد . هر یک سال 360 روز داشت و هر سال 5 روز و اندی کمتر از یک سال خورشیدی کامل . این پنج روز در پایان سال افزوده می شد و اندی آن پس از گذشتن هر یک صدو بیست سال ، به صورت یک سال در آخر دوازده ماه سال ، یعنی پس از هر صدو بیست سال ، یک بار سال سیزده ماه داشت . پنج روز « اندرگاه » یا « وهیجک » یا « گاه » خوانده می شد و بعد در فارسی به  « پنجه ی دزدیده » و در عربی به « خمسه ی مسترقه » معروف شد .

تقسیم کردن ماه به چهار هفته در ایران ، پس از ظهور اسلام است و شنبه و یکشنبه و دوشنبه و ... نامیدن روز های هفته ، از همان زمان بوده است . شنبه ، واژه ای است سامی و در آمده به زبان فارسی . شنبه که به آن « شنبد ، شنبذ » نیز گفته می شده ، اولین روز هفته مسلمانان و یهودیان بوده است .

« سور » در زبان و ادبیات فارسی و برخی گویش های ایرانی به معنای « جشن » ، « مهمانی » و « سرخ » بکار رفته است . بنابراین با این اوصاف می توانیم بگوییم که « چهارشنبه سوری » یعنی روزی که در آن جشن و شادی و ضیافتی بر پا      می شده است . جشن و شادی که هر ساله در آخرین چهارشنبه از سال کهن بر پا می داریم ، اما به طور دقیق از پیشینه ی آن با خبر نیستیم .

از مراسمی که در این جشن بر پا می شده و حالا هم بر پا می شود ، این است که با افروختن پشته های آتش و پریدن از آن و خواندن ترانه ها و آوازهایی ، این روز را پشت سر می گذاریم . از زمان پیدایش جشن « چهارشنبه سوری » و چگونگی شیوه و آداب برگزاری آن آگاهی فراوانی در دست نیست . بی تردید این جشن     پیشینه ای کهن دارد و شب آخر سال ، یا در« شب سوری » از سده ها پیش جشن گرفته می شده است . تنها نوشته ای که از این جشن به اشاره یاد می کند ، تاریخ بخارا ، تالیف ابو بکر محمد بن جعفر نرشخی ( از 276 تا 348 ق ) به عربی است . در این کتاب در سخن از « خانه های پادشاهان که بخارا بوده » به « شب سوری » اشاره می کند و می نویسد :  « امیر سدید ( منصور بن نوح سامانی ) به سرای بنشست ، هنوز سال تمام نشده بود که چون « شب سوری » چنان که عادت قدیم است ،آتش عظیم افروختند ، پاره ای آتش بجست ، و سقف و سرای درگرفت ... » از این نوشته بر می آید که در سده ی چهارم هجری قمری در ایران جشنی بر پا   می شده که در آخرین روز های پایانی سال معمول بوده و به آن « شب سوری »  می گفتند و با آتش بازی و شادی همراه و از « عادات قدیم » ایرانیان بوده است . به احتمال زیاد جشنی هم که امروزه در شب چهارشنبه به نام « شب چهارشنبه سوری » بر پا می شود ، دنباله ی همان جشنی که مولف کتاب تاریخ بخارا از آن به « شب سوری » یاد نموده و جشن آتش افروزی در شب آخر سال نیز بازمانده ی همان آئین است.

سبب برگزاری جشن :

 

اعراب روز چهارشنبه هر هفته را مانند روز سیزده هر ماه نحس و بدشگون  می دانستند . این اعتقاد عربی در زمان حکومت تازیان در ایران ، در اندیشه ی ایرانیان راه یافت و ایرانیان هم مانند عرب ها چهارشنبه را بد شگون و شوم پنداشته و از آن و بلاهای آن سخت پرهیخته اند و برای رفع آسیب های آن رو به جشن و شادمانی آورده اند .

منوچهری دامغانی می گوید :

« چهارشنبه که روز بلاست باده بخور                                  به ساتگین می خور تا به عافیت گذرد »

 

از این رو می توان دریافت که ایرانیان نو مسلمان نخستین سده های اسلامی ، برای دور کردن شومی و نحسی چهارشنبه آخر سال که از هر چهارشنبه دیگر   بدشگون تر پنداشته می شده شب پیش از آن را همچون شب سوری که آئینی قدیم بود جشن می گرفتند و آتش می افروختند و به آئین ایرانیان باستان به آتش افروزی و ترانه خوانی می پرداختند .

 

مراسم شب چهار شنبه سوری :

در این روز گار شب چهارشنبه سوری در سراسر خاک ایران با شور و شکوهی فراوان و با رسم خاص جشن گرفته می شود . که به برخی از رسم های معمول در فرهنگ های بومی اشاره می کنیم .

پیش از غروب آفتاب ، هر خانواده بوته های خار و گزنی را که از پیش فراهم  کرده اند روی بام یا زمین حیاط خانه و یا در گذرگاه در سه یا پنج یا هفت « گلُه » کپه می کنند . با غروب کردن آفتاب و نیمه تاریک شدن آسمان ، زن و مرد و پیر و جوان گرد هم جمع می شوند و بوته ها را آتش می زنند . در این هنگام از بزرگ تا کوچک هر کدام سه بار از روی بوته های افروخته می پرند ، تا مگر ضعف و زردی ناشی از بیماری و غم ومحنت را از خود دور کنند و سلامتی و سرخی و شادی به هستی خود بخشند . مردم در حال پریدن از روی آتش ترانه هایی می خوانند : تهرانی ها در هر بار پرش چنین می خوانند : « زردی من از تو سرخی تو از من » یا می گویند : « غم برو شادی بیا ، محنت برو روزی بیا » یا می گویند : « ای شب چهارشنبه ، ای کلید چهار دنده ، بده مرا بنده ! »

بوته ها که سوخت و خاکستر شد ، از هر خانه زنی خاکستر را در خاک انداز جمع می کند و آن را از خانه بیرون می برد و در سر چهار راه ، یا در آب روان می ریزد  در بازگشت به خانه ، در خانه را می کوبد و به ساکنان خانه می گوید که از عروسی می آید و تندرستی و شادی را برای یک سال به درون خانه خود می برد . ایرانیان اعتقاد دارند که با افروختن آتش و سوزاندن بوته و خار فضای خانه را از موجودات زیانکار می پالایند و دیو پلیدی و ناپاکی را از محیط زیست دور و پاک می سازند .

در خراسان ، مردم پس از آتش افروزی مقداری زغال به نشانه ی سیاه بختی ، کمی نمک به علامت شور چشمی ، و یک سکه ی دهشاهی به نشانه ی تنگدستی در  کوزه ای سفالین می اندازند و هر یک افراد خانواده یکبار کوزه را دور سر خود    می چرخاند و آخرین نفر کوزه را بر سر بام خانه می برد و آن را به کوچه پرتاب می کند و می گوید : « َدرد و بِلایِ خََنَه رَ رِختُم به توی کوچَه » . خراسانی ها باور دارند که با دور افکندن کوزه تیره بختی ، شور بختی ، تنگدستی را از خانه و خانواده دور می کنند .

در کردستان غروب شب چهارشنبه ، کودکستان نیمسوز مشتعل و بوته های شعله ور را بر سر بام می برند و دور سر خود می چرخانند و درهوا پرتاب می کنند . در سنندج ، مرکز استان کردستان ، و پاره ای نقاط دیگر از کردستان ، در خانه ها بوته آتش می زنند و جاروی کهنه و بی استفاده را در کوزه ای سفالین شکسته  می گذارند و می افروزند و در آن اسپند می ریزند و از روی آن می پرند . معمولا" بانوی خانه یا هر زنی دیگر کوزه را به نزدیکترین چهار راه می برد و دور می اندازد و بدین طریق ، شومی و نحوست باز می گردد .

چهارشنبه خاتون :

 

مردم گیل و دیلم به بانوی و همی زیبایی به نام « چهارشنبه خاتین » اعتقاد دارند و می گویند این زن زیبا در داخل آب چاه ها زندگی می کند و از سرنوشت همه چیز و همه کس آگاه است . اگر کسی در نیمه شب « گول گوله چارشنبه » ( چهارشنبه سوری ) نیت کند و به قصد با خبر شدن از سرگذشت خود سر و گردنش را وارد دهانه ی چاه نموده چندین بار چهارشنبه خاتون را به نام بخواند ، خاتون از شخصی که او را خوانده می خواهد تا گیسویش را بگیرد و او را از چاه بیرون بکشد . اگر شخص پاک باشد و جرات بکند و به خواست او عمل نماید ، آرزویش برآورده    می شود ، ولی اگر پاک نباشد و یا بترسد ، چهارشنبه خاتون از چاه در آمده سیلی محکمی به او می زند و پنهان می گردد .

زنان برای دیدار چهارشنبه خاتون و حاجت خواهی از او در سپیده دم چهارشنبه پیشگاه در خانه و کوچه و راه گذر او را بی آنکه با کسی سخنی بگویند می روبند و باور دارند که خاتون با جامه ی سفید و کلامی دلنشین به دیدارشان می آید . همچنین برای پذیرایی از چهارشنبه خاتون ، خانه ها را می روبند و از آلودگی و پلیدی پاک می کنند و در چهار گوشه خانه اسپند می سوزانند . خاتون به خانه های کثیف و آلوده نمی آید و اهل خانه را از نعمت و برکت دیدار خود بی بهره        می سازد .

چهارشنبه خاتون را با کوکوی هفت سبزی و یا هفت گونه سبزی و خوراک های دیگر که آنها را در ایوان خانه و سر چاه می گذارند ، پذیرایی می کنند .

اما امروزه نه از کوکوی هفت سبزی خبری است و نه از چهارشنبه خاتون خیالی ما و تنها چیزی که از آنها بر جای مانده است ، درست کردن سبزی پلو و ماهی است که در بین اکثر مردم ایران رونق دارد . سبزی پلو را به این خاطر درست می کنند ، که  سالی را که در پیش دارند ، سالی باشد پر از سبزی و زندگی و خوشی .

شب های چهارشنبه اکثر خانواده ها ، به خصوص دختران دم بخت و زنان شوهر دار به بازار می روند و برای خود ، از برای سفید بختی و خوشی و خوشبختی در    زندگی ،آینه و شانه می خرند و همچنین زنانی که نذر و نیازی دارند در شب چهارشنبه آخر سال ، آجیل هفت مغز (1) به نام « آجیل چهارشنبه سوری » از دکان رو به قبله می خرند و پاک می کنند و میان خویش و آشنا پخش می کنند و       می خورند .

از آئین های دیگری که در شب چهارشنبه سوری در نزد قومهای مختلف و شهرهای گوناگون ایران باستان متداول بوده و کم وبیش در زمان حال رونق دارد ، می توان به جشن « آب پاشی و آب بازی » اشاره داشت که در میان روستائیان کُرد مرسوم می باشد و همچنین « فالگوش نشینی » ،« قاشق زنی » ، « بخت گشایی »  ، «کوزه شکنی » ، « فال کوزه » و ... می باشد ، که در اینجا به چند موارد از آنها اشاره    می کنیم .

فالگوش نشینی :

 

در روز چهارشنبه بآخر سال ، زنان و دخترانی که حاجت دارند ، غروب شب چهارشنبه نیت می کنند و از خانه بیرون می روند و در سرگذر یا سر چهارسو می ایستند و گوش به صحبت رهگذران می سپارند و به نیک و بد گفتن و تلخ و شیرین صحبت کردن رهگذران تفال می کنند . اگر سخنان دلنشین و شاد از رهگذران بشنوند ، بر آمدن حاجت و آرزوی خود را برآورده می پندارند . و لیکن اگر سخنان تلخ و اندوه را بشنوند ، رسیدن به مراد و آرزو را در سال نو ممکن نخواهند دانست .

 

قاشق زنی :

 

زنان و دختران آرزومند و حاجتدار ، قاشقی با کاسه ای مسین بر می آورند و شب هنگام در کوچه و گذر راه می افتند و در برابر هفت خانه می ایستند و بی آنکه حرفی بزنند پی در پی قاشق را بر کاسه می زنند . صاحب خانه که می داند       قاشق زنان  نذر و حاجتی دارند ، شیرینی یا آجیل ، یا برنج و یا مبلغی پول در   کاسه های آنان می گذارند . اگر قاشق زنان  در قاشق زنی چیزی به دست نیاورند ، از برآمدن آرزو و حاجت خود نا امید خواهند شد .

البته شایان ذکر است ، که این مراسم ها ، در شب چهارشنبه سوری در میان مردمان امروزی خبری نیست . و تنها آتش افروزی و پریدن از آتش و منفجر کردن مواد ترقه زا است که بیشتر در میان جوانان امروزی متداول شده است .

بهر حال هر آئین و مراسمی که برگزار می شود ، بهتر است با شادی و خوشی برگزار شود ، تا از آن خاطره ای در ذهنها باقی بماند .

پانوشت :1- هفت مغز : پسته ، فندق ، بادام ، توت خشک ، خرما ، نخودچی و کشمش .

 



نویسنده : هفت قلم » ساعت 7:40 عصر روز سه شنبه 86 اسفند 28